زندگي مي تواند از بعدازظهر يک جمعه از نوازش از لمسِ پوست بدنم از دستهاي يک مرد شروع شود
www.tanabedar.loxblog.com
شوق تو عادت خطرناکي ست که نمي دانم چگونه از دست آن نجات پيدا کنم و عشق تو گناه بزرگي ست که آرزو مي کنم هيچ گاه بخشيده نشود
www.tanabedar.loxblog.com
سرت را روى سينه ام جا گذاشته اى تو اين همه سال بدون سر چگونه زندگى مى كنى...؟
www.tanabedar.loxblog.com
اونى كه رفت وقتى به اجبار برگشت ديگه نه خودش هست نه احساسش وجدانش اونو آورده
www.tanabedar.loxblog.com
تو صبح باش من تمام شب هاي تاريخ را تاب مي آورم
www.tanabedar.loxblog.com
عاشقانه هايي که برايت مي نويسم مثل آن چاي هايي هستند که خورده نمي شوند يخ مي کنند و بايد دور ريخت! فنجانت را بده دوباره پر کنم من زياد اهل چاي نيستم مرا به يک آغوش گرم ميهمان کن
www.tanabedar.loxblog.com
با عجله راه ميرفتم که محکم به چيزي خوردم "آدم" بود
منتظر بودم پرخاش کند لبخندي زد و رفت
به گمانم "انسان" بود
www.tanabedar.loxblog.com
دنيا را بد ساختند كسى را كه دوست دارى ، دوستت ندارد كسى كه تو را دوست دارد، تو دوستش ندارى اما كسى كه تو دوستش دارى و او هم دوستت دارد به رسم و آيين زندگانى به هم نمي رسيد. و اين رنج است زندگى يعنى اين
www.tanabedar.loxblog.com
اين عصر دلگير بهانه هاي زيادي دارد دلتنگي هايم حريف اين بهانه ها نمي شوند
www.tanabedar.loxblog.com
گاهي
هوس ميکنم
درآغوشت حل شوم
باهمه ي سرديَت
هنوزبرايم
گرمترين حس دنيايے
www.tanabedar.loxblog.com
, مثل خاراندن يک زخم پس از خوب شدن
ياد يک عشق عذابيست که لذت دارد
www.tanabedar.loxblog.com
براي هر کسي يه اسم تو زندگيش هست که تا ابد هر جايي بشنوه ناخودآگاه برميگرده به همون سمت يا از روي ذوق يا از روي حسرت و يا از روي نفرت
www.tanabedar.loxblog.com
تو همين
لحظه که دلگيرم ازت
از هميشه
به تو وابسته ترم
www.tanabedar.loxblog.com
شب چه حکايت قشـنگيست آدم را وادار به فکـر کـردن به آنـهايي مي کـند که عـزيـزند
هفت ميليارد آدم روي اين کره خاکي زندگي مي کنند ولي آدم فقط عاشق يکي از آنها مي شود يک انسان بخصوص هيچ وقت هم دوست ندارد او را با کَس ديگري عوض کند
www.tanabedar.loxblog.com
همه آنهايي که گفته بودند بي تو مي ميرم بي هم زنده اند به کجايِ اين زندگي اعتماد کنم؟
www.tanabedar.loxblog.com
گاهی آدم باید اونقدر خوب باشه که ببخشه اما اونقدر احمق نباشه که دوباره اعتماد کنه
www.tanabedar.loxblog.com
به سلامتي معرفت برگ هاي پاييزي که کمرشون زير کفشامون ميشکنه ولي زير پامونو خالي نمي کنن
www.tanabedar.loxblog.com
شنيدم وقتی ميرفت
رد پايش را پاک ميکرد
بہ او بگوييد بيخيال
من دنبال دلش بودم
وقتی "دلش" با من نيست
رد پايش را ميخواهم چيار
www.tanabedar.loxblog.com
آشوب همان حس غريبيست , که وقتي به لبهاي ' تو ' لبخند نباشد، دارم
www.tanabedar.loxblog.com
نميدانم از دلتنگي عاشقترم يا از عاشقي دلتنگتر فقط ميدانم در آغوشِ مني، بي آنکه باشي و رفتهاي بي آنکه نباشي
www.tanabedar.loxblog.com
يک روز فردي قدم به زندگيتان خواهد گذاشت و شما را متوجه خواهد کرد که چرا هرگز، با هيچکسِ ديگري دوام نياورديد
www.tanabedar.loxblog.com
قلک بغض هايم را که بشکنم باز ناز تو را خواهم خريد و يک بسته مداد رنگي و با هر رنگش باز ناز تو را خواهم کشيد
www.tanabedar.loxblog.com
يه روز بي تو واسم يه عمره ميخوام بگم تورو ميخوام تو يه جمله دنيام بي تو تيره و تاره دوباره دلم هواتو داره بيا پيشم که بي تو من هيچم وقتي که ميخندي ديوونه ميشم
ww.tanabedar.loxblog.com
, مي ترسم کسي نه خودت را که دوست داشتنت را از من بگيرد
www.tanabedar.loxblog.com
عادت ندارم درد دلم را به کسي بگويم پس خاکش ميکنم زير چهره ي خندانم تا همه فکر کنند نه دردي دارم و نه قلبي
www.tanabedar.loxblog.com
مے خواهم تمام شهر را باخبر كنم كـہ بدانند صبح بخير هايت بامن چـہ مے كند عجب آشوبے مے شود در دلم
www.tanabedar.loxblog.com
شبي دوباره و
اي کاش هاي تکراري
فداي چشم قشنگت
هنوز بيداري…؟
www.tanabedar.loxblog.com
وقتيکه فهميدم کسي را زير سر دارد
ديدم که ديگر عشق هم زنگ خطر دارد
www.tanabedar.loxblog.com
بيرحمي را بلد نيستم
اما حواست را جمع کن
استعدادم در يادگيري
فوق العاده است www.tanabedar.loxblog.com
, چشمهايم خيره به نور کم سوي گوشي تا بلکه سلامي جانمي شب بخيري کاش اين ساعت لعنتي بفهمد نيمه شب بي تو تنها از هر چيزي در دنيا ترسناک تر است
www.tanabedar.loxblog.com
خوابيدن بدون شب بخير او به رد شدن از اتوبان با چشمان بسته مي ماند همانقدر سخت همانقدر ترسناک
www.tanabedar.loxblog.com
بوي خيانت که با غربت مخلوط مي شود تنها يک چيز مي چسبد مرگ
www.tanabedar.loxblog.com
آنقــدر دوســتت دارمـ
که ميدانم
روزي خــدا خواهد آمد
تا از تــو سوال کند،?
چه کرده اي که اينگونه
تــورا مي پرستد !
www.tanabedar.loxblog.com
اعتبار آدمها به حضورشان نيست به دلهره اي است که در نبودنشان احساس مي شود بعضي از نبودن ها را هيچ بودني پُر نمي کند
www.tanabedar.loxblog.com
جيرجيرک ها يک کلمه بيشتر ندارند با همان يک کلمه هم بي شک چيزي به جز دوستت دارم نمي گويند ديوانه که نيستند کدام کلمه را مي توان تا صبح بيدار ماند و اينهمه تکرار کرد؟
www.tanabedar.loxblog.com
سردم که شد کتت را روي شانه ي من انداختي آنچه که دلم را گرم کرد چيزي فراتر از گرما بود
www.tanabedar.loxblog.com
مرده شور ِ ، اين موهاي مشکي ِ بلند را ببرند که از همه دل مي برند ،